در ادامه روز اول، وزیر اول که از بازگویی حکایت مرد و طوطی پرداخته بود و به شاه یادآوری کرده بود که نباید شتابزده تصمیم بگیرد، حکایت دیگری هم در باب مکر زنان روایت کرد.در حکایت مرد لشکری و معشوقه و شاگرد، معشوقه که نزدیک بوده رسوایی پس از رسوای
سندباد اتاقی ساخت و بر هر دیوارش معارف دانشی را نوشت و شاهزاده را شش ماه در آن اتاق برد و آخر شش ماه هر چیزی که در دوازده سال نتوانسته بود بیاموزد را یاد گرفته بود!اما وقتی که وعده هنرنمایی پیش پادشاه بود مشکلی پیش آمد، هفت روز نحسی به طالع پا
سندباد که بزرگترین دانشمند کشور بود قبول کرد که شاهزادهای را که در ده سال هیچ یاد نگرفته بود به شاگردی پذیرفت و تعهد کرد که به او هر چه لازم است بیاموزد ولی یکی دو سالی گذشت و هنوز شاهزاده چیزی یاد نگرفته بود.وقتی شاه به او گله کرد که چرا ترب
خواندن کتاب سندبادنامه اثر ظهیری سمرقندی را از اواسط مرداد ۱۴۰۲ آغاز کردیم.متن کتاب را من، علی گنجهای، میخوانم و دکتر ابراهیمی وینیچه نکات لازم را توضیح میدهند.از مقدمه کتاب فقط فصلی را خواندیم که ظهیری درباره نسخه پهلوی کتاب و ترجمهاش به
این هم به خوبی و خوشی تمام شد. نویسنده موخره مفصلی هم در انتهای باب نهم نوشته است و باز مثل مقدمه خیلی از خودش و هنرنماییهایش تعریف کرده.#ایران #فارسی #ادبیات_فارسی #کتاب_صوتی #متن_کامل #مرزبان_نامه #معرفی_کتاب
بحث آزادچهر و ایرا در آخر به جایی نرسید ولی مرد خانواده حرف خود را به کرسی نشاند و به راه افتادند و به سوی کوه عقاب رفتند. آنجا آزادچهر با پرندهای به نام یهه آشنا شد که از درباریان عقاب بود و هر دو در نگاه اول از هم خوششان آمد و با هم صمیمی ش